علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۶ - تتبع شیخ کمال: گفت راهم را بروب آن سیمبر گفتم بچشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفت راهم را بروب آن سیمبر گفتم بچشم گفت دیگر ره بزن آبش دگر گفتم بچشم گفت اگر روزی ز زلف دور ماندی و جدا گریه میکن ز اول شب تا سحر گفتم بچشم گفت اگر بر یاد لعلم باده گلگون خوری کاسه ها پر ساز از خون جگر گفتم بچشم گفت اگر خواهی برویم چشم خود روشن کنی از همه خوبان بکن قطع نظر گفتم بچشم گفت اگر یابد ز شام هجر چشمت تیره گی ساز از شمع رخم نور بصر گفتم بچشم گفت با چشمت بگو کز خاک ره تو سنم نور یابد سرمه را منت مبر گفتم بچشم گفت فانی چونکه اهل عشق سوی مهوشان بنگرند آندم تو سوی ما نگر گفتم بچشم علی شیر نوایی