علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۷ - مخترع: ز هجرت ای مه بی مهر دل نابود شد تن هم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز هجرت ای مه بی مهر دل نابود شد تن هم چه بودی گر بدان دو رفته همره بودمی من هم اگر میرم نخواهم دوخت زخم تیغ آن قاتل ز مریم رشته گر آرند و از عیسیش سوزن هم ز عشق صد گره در کار بود از هجر یار اینک گره افتاد بر چاک گریبان بلکه دامن هم جدا زان زلف و رو سال و مه از بس رنج مهجوری ملول از شام تیره گشته ام وز روز روشن هم مرا تا بار سر برداشتی از گردن ای قاتل سرم شد زیر بار منت تیغ تو گردن هم ز هجرت خانه دل تیره بود ای مه خوشم اکنون که در وی تیغ و تیرت رخنه ها افکند و روزن هم سرم گرد سرت گردد چو خواهی دورش اندازی ز بس سنگ جنون خوردن شد او سنگ فلاخن هم شه و بزم نشاط ایدل گدا و کنج میخانه چو نبود صاف ساغر بد نباشد دردی دن هم ازان بد عهد دل را گر توانم کندن ای فانی کنم شرطی که دیگر دل به عهد دلبران ننهم علی شیر نوایی