علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۷: تا که یک شام به بزم طربش در شد شمع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا که یک شام به بزم طربش در شد شمع کشته و مرده آنشوخ ستمگر شد شمع در شب وصل رخ آن بت مهوش کافیست شمعها خوش نبود زانکه مکرر شد شمع شعله آتش رخسار تواش در گیرند یعنی از نور جمال تو منور شد شمع با همه سرکشی و شعله حسن افروزی کی به قد و مه روی تو برابر شد شمع؟ ساقیا بزم مرا شمع نباید امشت کز می روشن و زان چهره میسر شد شمع پای در بند به فانوس و به گردن زنجیر زانکه دیوانه آن سرو سمن بر شد شمع فانی اندیشه افسر ز سرت بیرون کن بین که چون افسر زر داشت دران سر شد شمع علی شیر نوایی