علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۹ - در طور خواجه: صوفی ز میم واقف اسرار نهان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صوفی ز میم واقف اسرار نهان کرد من نیز چو نوشم به کنم آنچه توان کرد جاوید سرافراز شد آنکس که سر خود در دیر فنا خاک ره پیر مغان کرد از خوابگه آمد بدرو گشت قیامت دل را که ز غرب آمده خورشید گمان کرد پیر عجب آمد می دوساله که هر پیر کش همدم او یک دو نفس گشت جوان کرد بر سوگ عروسان چمن ابر بهاری چون صرصر دی دید به صد لرزه فغان کرد گفتم به دل افغان بکنی چونش به بینی هر چیز که گفتم نکنی دید و همان کرد قطع ره هستی که عجب دور و دراز است فانی نه گر از خویش برون رفت چسان کرد علی شیر نوایی