علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۹ - تتبع خواجه: چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد کوه را سیل چنین گر رسد از جا ببرد به تماشای چمن رفتن آن سرو خوش است نیست این خوش که رقیبش به تماشا ببرد دل مجنون شده چون صید غزال لیلست سود نبود عربش گر چه ز صحرا ببرد دل که بی عاشقی افسرده نماید ای کاش که سمومیش درین دشت به یغما ببرد اندر آن کوی مگو نام تو شیدا چون شد پیش او کیست که نام من شیدا ببرد یار مهمان و مرا ضعف که آیا بی می طرف میکده تسبیح و مصلا ببرد فانیا گشته ز دیرش مگر آرند برون دل آنرا که می و ساقی ترسا ببرد علی شیر نوایی