علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۸ - تتبع بعضی عزیزان: در میخانه کزو عقل پریشان آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در میخانه کزو عقل پریشان آمد حلقه اش حلقه جمعیت رندان آمد نخرامد سوی باغ نظرم سرو قدش که گلش خون دل و خار ز مژگان آمد بنده پیر مغانم که گدایان درش هر یک از وسعت دل قیصر و خاقان آمد از می دور مناز وز خمارش مخروش کار دوران چو بهر لحظه دگر سان آمد باز در شهر چه غوغاست همانا که دگر مست آن کافر بی باک به میدان آمد رند و رسوا شو و آنگه سوی رندان بخرام که به تقوی طرف میکده نتوان آمد جانب اهل ریا صومعه را طوف مکن زانکه هر کس که شد آنسوی پشیمان آمد بدرای از خود و احرام حرم بند از آنک نتوان جانب این بادیه آسان آمد فانیا دیر فنا جای عجب دان که درو کافر عشق شد آنکس که مسلمان آمد علی شیر نوایی