علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۳ - در طور شیخ کمال: ملمع خرقه ام از وصله ها باد پالا شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ملمع خرقه ام از وصله ها باد پالا شد بدان هیأت که گویی داغهای باده هر جا شد وز آنها پاره ای دیگر بسان جامه کعبه به بین کش دوخته بر روی محراب مصلا شد چه عالی رتبه شد دیر مغان کز نام او مستی اگر یک پایه بالا جست بر نام مسیحا شد مر زان مغبچه زاهد که ترک عشق فرمودی چو دیدش سبحه و سجاده زنار و چلیپا شد جوانی دل ز دستم برد و عشقش می به دستم داد مرا پیرانه سر اسباب رسوایی مهیا شد بآئین صلاح و تقویم آراست شیخ آوه همه بر باد رفت از دور چون آنشوخ پیدا شد چه پرسی در خراباتم که نقد صبر و هوشت کو هم اول روز ز آشوب می و شاهد به یغما شد مرا در خانقه زهد و خرد بس تیره میدارد خوش آن رندی که در دیر مغان سر مست شیدا شد نبوده وادی عشق و محبت را کران ایدل که شد آواره تر فانی درین دشت بلا تا شد علی شیر نوایی