علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۰ - ایضا له: گاه خندیدن لبت آب حیات و قند ریخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گاه خندیدن لبت آب حیات و قند ریخت نطق شیرین روانت هم بدان مانند ریخت رسم مردن شاید ار روزی ز عالم برفتد جان شیرین بس که زان لبهای شکرخند ریخت تا شنیدم بسته ای با مدعی پیوند و عهد زین سخن یکبارگی پیوندم از پیوند ریخت در غم یوسف رخی چون گریه من خود نبود گر چه اشک خونفشان یعقوب هم یکچند ریخت بهر منع باده لعلت یکی در گوش نیست قیمتی درها که شیخ نکته دان از پند ریخت رست فانی از خمار امید کوثر باشدش هر که جامی بهر آن مخمور حاجتمند ریخت علی شیر نوایی