علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱ - تتبع مخدومی: هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا زنده بردن از سر کوی مغان نتوان مرا خانه دل بود آبادان ز تقوی وه که ساخت عشوه های ساقی و سیل قدح ویران مرا پرده زهدم چه سان پوشد که از آشوب می از گریبان هر دم افتد چاک تا دامان مرا خرقه در هجر بتی شد رهن می بنگر که زد باده و عشق از لباس عافیت عریان مرا گر به گرداب می افتادم مرا نبود گنه هست این سرگشتگی از گردش دوران مرا بحر عصیان از بلندی کرد پستم زانکه زد بر زمین از آسمان هر موج این طوفان مرا سازم از لوث ریا غسل طریق ای پیر دیر چون فقیه آید درون خم کنی پنهان مرا خواب دیدم کآب کوثر میخورم از دست حور فیض می از دست ساقی ده دوصد چندان مرا فانیا راه فنا هر چند مشکل بود شد قطع آن ز افکندن بار خودی آسان مرا علی شیر نوایی