مجیرالدین بیلقانی
قطعه ها
شمارهٔ ۴۴: خداوندم ظهیرالدین ادام الله ایامه - که در فضل و هنر جز صدر سلطان را نمی شاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خداوندم ظهیرالدین ادام الله ایامه که در فضل و هنر جز صدر سلطان را نمی شاید همی داند به عقل کامل و رای رفیع خود که چرخ ازرق الازرق و دستان را نمی شاید نباتی کز فضای بی ثبات او همی روید اگر چه محض جان داروست درمان را نمی شاید دلی در پنجه قهرش سر شادی نمی دارد سری با قبضه تیغش گریبان را نمی شاید شبش گر طره عذراست در وامق نمی گیرد مهش گر جبهت حوراست رضوان را نمی شاید مرا چون گوی سرگردان اگر دارد عجب نبود چنین گویی که الا زخم چوگان را نمی شاید مرا قطب معانی خواند بر چارم فلک عیسی به بندم کرد یعنی قطب دوران را نمی شاید ز شه در خط نیم زیرا که خطی دارد از گردون که این حسان سخن فی الجمله احسان را نمی شاید ولیکن گر تو حال من ز گبر زند خوان پرسی بگوید کین مسلمان بند و زندان را نمی شاید به شکل هدهدی پیش سلیمان آمدم شاها! چه دانستم که این هدهد سلیمان را نمی شاید اگر شه رای آن دارد که آزادم کند زیبد که روز عید اضحی حبس و حرمان را نمی شاید وگر قربان کند باری توزی او قربتی داری بگو کین گاو فربه نیست قربان را نمی شاید مجیرالدین بیلقانی