میرزا آقاخان کرمانی
نامه باستان
بخش ۳۳ - شاهنشاهی زریر ثانی و شغاد برادرش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پس از وی زرکسیس بر شد به گاه که او بود فرزند مهتر زشاه مگر مادرش بود داماسپی نژادش همی بود گشتاسبی همانا برادرش بودی شغاد که از بابل و کلده بودش نژاد به یونان زبان چون سخن راندند ورا سغدیانوس می خواندند حسد برد آن بدگهر بر زریر دو ماه از پس مردن اردشیر به همراهی خواجه ناسپاس که نامش همی بود فارناسیاس به گاهی که شه مست بودی به خواب بکشت و بیفکند در چاه آب خود آنگه به تخت مهی بر نشست یکی تیغ زهر آب داده بدست همان خواجه باوفای زریر که باکور خواندش همی اردشیر گرفت و به خاکش بیفکند زار همی ساخت پس پیکرش سنگسار سپاهی ازو روی برکاشتند همه تخم کینش به دل کاشتند برادرش کو بود در باختر همی خواست آرد زمانش به سر جهان جوی را بود اخواست نام که داراب نیزش همی خواند نام ز کار شغادش خبر چون رسید یکی لشکر از باختر برکشید چو داراب آمد به استرخ باز همه لشکر آمد سوی وی فراز به جایی که خوانند دارا بگرد که دیوار شهر اندر آورد گرد میرزا آقاخان کرمانی