میرزا آقاخان کرمانی
نامه باستان
بخش ۲۵ - خروج گماتا و مردن کاوس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به گاهی که از مصر آمد به شام مغی نامور بود جاماسب نام ز ارکادرس خواست و آواز داد که من برته ام شاه خسرو نژاد جهان را یکی شهریار نوام سمردیس یل پور کیخسروام بر او انجمن گشت هر سو سپاه ستوهیده بودند مردم زشاه که پیچیده بد سر زدین خدای نیاوردی از داد و دانش به جای فرخ زاد را کشت کش بد وزیر که خواند همی پرگزسبش هژیر گماتا به گاه مهی برنشست گرفته یکی گرز زرین به دست چو آگاهی آمد به کاوس کی بجوشید خونش به تن همچو می همی تاخت اسب از پی کارزار به ناگه زاسب اندر افتاد خوار همان کاردکش بود دایم به دست به پهلو فرو رفت و او را بخست ابا نامداران ایران سپاه به هنگام مردن چنین گفت شاه که من برته را پیش ازین کشته ام به خاک سیاهش بیاغشته ام گماتای بی دانش بد گهر دروغ است گفتار او سر به سر میرزا آقاخان کرمانی