هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۱۸: چند رسوا شوم از عشق من شیدایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند رسوا شوم از عشق من شیدایی؟ عشق خوبست، ولیکن نه بدین رسوایی خواستم پیش تو گویم غم تنهایی خویش آمدی سوی من و رفت غم تنهایی مست عشقیم، اگر هیچ ندانیم چه غم؟ ذوق نادانی ما به ز غم دانایی بر زمین جلوه نمودی، فلک از رشک بسوخت که فلک را ملکی نیست باین زیبایی سرو و گل نازک و رعناست، ولی نتوان یافت گل باین نازکی و سرو باین رعنایی در چمن پیش تو رشکست ز نرگس ما را گر چه مشهور جهانست بنابینایی رفتی و دیر شد ایام فراقت، چه کنم؟ زور باز آی، که مردم ز غم تنهایی چون سگ تست هلالی، دگرش منع مکن که درین راه چرا میروی و می آیی؟ هلالی جغتایی