هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۹۲: تو در میدان و من چون گوی در ذوق سراندازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو در میدان و من چون گوی در ذوق سراندازی تو شوق گوی بازی داری و من شوق سربازی سر خود را بخاک افگنده ام در پیش چوگانت که شاید گوی پنداری و روزی بر سرم تازی تو در خواب صبوح، ای ماه و من در انتظار آن که چشم از خواب بگشایی و بر حال من اندازی همه با یار می سازند، تا سوزد دل غیری تو می سوزی دل یاران و با اغیار می سازی شب هجران زدی بر رشته های جان من آتش مرا چون شمع تا کی در فراق خویش بگدازی؟ هلالی با قد خم گشته می نالد درین حسرت که: روزی در کنارش گیری و چون چنگ بنوازی هلالی جغتایی