هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۷۱: دوش پیمانه تهی آمدم از می خانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش پیمانه تهی آمدم از می خانه کاشکی! پر شود امروز مرا پیمانه بعد مردن اگر از قالب من خشت زنند آیم و باز شوم خشت در می خانه خواستم کین دل سودا زده عاقل گردد وه! که عاقل نشد و ساخت مرا دیوانه آفتابی و رخت شمع جهان افروزست همه ذرات جهان گرد سرت پروانه می تپد مرغ دلم بر سر آن دانه دل چه کند؟ خرمن عمرست همین یک دانه آشنایی ز جفاهای تو محرومم ساخت ای خوش آن روز که بودیم ز هم بیگانه! قصه خویش به احباب چه گویم هر شب؟ این شب آن نیست که کوته شود از افسانه دوش در کلبه ویران هلالی بودیم حال دیوانه خرابست درین ویرانه هلالی جغتایی