هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۵۹: بر بستر هلاکم، بیمار و زار مانده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر بستر هلاکم، بیمار و زار مانده کارم ز دست رفته، دستم ز کار مانده رفتست وصل جانان، ماندست جان بزاری ای کاشکی! نماندی این جان زار مانده من کیستم؟ غریبی، از وصل بی نصیبی هجران یار دیده، دور از دیار مانده در دل ز گلعذاری، بودست خار خاری آن دل نمانده، اما آن خار خار مانده با آنکه در هوایش، خاکم بگرد رفته او را هنوز از من بر دل غبار مانده هر جا که من براهی خود را باو رساندم او تیز در گذشته، من شرمسار مانده وه! چون کنم؟ هلالی، کان ماه با رقیبان فارغ نشسته و من در انتظار مانده هلالی جغتایی