هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۵۱: بر سر راه تو بودم، که رسیدی ناگاه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر سر راه تو بودم، که رسیدی ناگاه جلوه ای کردی و آن جلوه مرا برد ز راه گر بسر حلقه تسبیح ملک باز رسی قدسیان نعره برآرند که: سبحان الله! گر بمنزلگه وصلت نرسم معذورم ره درازست و مرا عمر بغایت کوتاه گریه ای کردم و از گریه دلم تسکین یافت آه! اگر گریه نمی بود، چه می کردم؟ آه! صد شب هجر گذشت و مه من پیدا نیست طرفه عمری! که بصد سال ندیدم یک ماه عمرها دولت وصلت بدعا خواسته ام ما غلامان قدیمیم و بجان دولت خواه از سجود در او منع هلالی مکنید که سر خویش نهادست بامید کلاه هلالی جغتایی