هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۳۴: خواهم فگندن خویش را پیش قد رعنای او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواهم فگندن خویش را پیش قد رعنای او تا بر سر من پا نهد، یا سر نهم بر پای او سرو قدش نوخاسته، ماه رخش ناکاسته خوش صورتی آراسته، حسن جهان آرای او گر در رهش افتد کسی، کمتر نماید از خسی از احتیاج ما بسی، بیشست استغنای او تا دل بجان ناید مرا، از دیده گو: در دل درآ مردم نشینست آن سرا، آنجا نخواهم جای او غم نیست، جان من، اگر، داغم نهادی بر جگر ای کاش صد داغ دگر، میبود بر بالای او گفتم: هلالی دم بدم، جان میدهد، گفتا: چه غم؟ گفتم: بسویش نه قدم، گفتا: کرا پروای او؟ هلالی جغتایی