هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۲۹: ندارم قوت اظهار درد خویشتن با او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ندارم قوت اظهار درد خویشتن با او مرا این درد کشت، آیا که گوید درد من با او؟ هوس دارم که: آید بر سر بالین من، تا من وصیت را بهانه سازم و گویم سخن با او مه من یوسف مصرست و خلقی عاشق رویش چو یعقوب و زلیخا هر طرف صد مرد و زن با او تنم چون رشته ای شد زان قبا گلگون و خوش حالم که باری می توان گنجید در یک پیرهن با او من و کنج غم و روز سیاه و خون دل خوردن کیم، تا می خورم شبها در اطراف چمن با او؟ بتن در صحبت خلقم، بجان در خدمت جانان عجایب خلوتی دارم میان انجمن با او هلالی، از کمال شعر، دارد منصب شاهی که شور خسروست و نازکی های حسن با او هلالی جغتایی