هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۰۲: عید قربان شد، بیا عاشق کشی بنیاد کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عید قربان شد، بیا عاشق کشی بنیاد کن دردمندان را بدرد نو مبارک باد کن گفته ای: در دین ما رسم فراموشی خطاست چون کنی از ما فراموش، این سخن را یاد کن با من آغاز تکلم کردی و بیخود شدم تا از اول بشنوم، بار دگر بنیاد کن زینهار! ای دل، چو آن سلطان خوبان در رسد حال ما را عرضه ده، کر نشنود فریاد کن ای فلک، زان سنگها کز نقش شیرین کنده شد گر توانی زیب روی تربت فرهاد کن ترک جان گفتیم و بیدادت هنوز آخر نشد آخر، ای سلطان خوبان، ترک این بیداد کن ای پری پیکر، هلالی از غمت دیوانه شد گر نوازش می کنی، او را بسنگی شاد کن هلالی جغتایی