هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۸۹: یارب، غم بیرحمی جانان بکه گویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یارب، غم بیرحمی جانان بکه گویم؟ جانم غم او سوخت، غم جان بکه گویم؟ نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار رنجوری و مهجوری و حرمان بکه گویم؟ آشفته شد از قصه من خاطر جمعی دیگر چه کنم؟ حال پریشان بکه گویم؟ گویند طبیبان که: بگو درد خود، اما دردی که گذشتست ز درمان بکه گویم؟ دردی، که مرا ساخته رسوا، همه دانند داغی، که مرا ساخته پنهان، بکه گویم؟ اندوه تو ناگفته و درد تو نهان به این پیش که ظاهر کنم و آن بکه گویم؟ خلقی همه با هم سخن وصل تو گویند من بی کسم، افسانه هجران بکه گویم؟ دور طرب، افسوس! که بگذشت، هلالی دور دگر آمد، غم دوران بکه گویم؟ هلالی جغتایی