هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۷۲: عید شد، بخرام، تا مدهوش و حیرانت شوم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عید شد، بخرام، تا مدهوش و حیرانت شوم خنجر عاشق کشی برکش، که قربانت شوم قتل عاشق را مناسب نیست شمشیر اجل سوی من بین تا هلاک تیر مژگانت شوم شد تن خاکی غبار و بر سر راهت نشست عزم جولان کن! که خیزم، خاک میدانت شوم جلوه ای بنما و جولان ده سمند ناز را تا خراب جلوه و مدهوش جولانت شوم مدتی شد سرفراز بزم وصلت بوده ام بعد ازین مگذار تا پامال هجرانت شوم گوشه چشمی، که دل را جمع سازم اندکی تا بکی آشفته زلف پریشانت شوم؟ چون هلالی سنگ طفلان می خورم در کوی تو من سگ کویم، چه حد آنکه مهمانت شوم؟ هلالی جغتایی