هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۹۰: یار من، وه! که مرا یار نداند هرگز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار من، وه! که مرا یار نداند هرگز قدر یاران وفادار نداند هرگز خوش طبیبیست مسیحا دم و جان بخش ولی چاره عاشق بیمار نداند هرگز دردمندی، که چو من، تلخی هجران نچشید لذت شربت دیدار نداند هرگز ما کجا قدر تو دانیم؟ که یک موی ترا هیچ کس قیمت و مقدار نداند هرگز تا رخت هست کسی کی طرف گل بیند؟ مگر آنکس که گل از خار نداند هرگز درد خود با تو چه گویم؟ که دل نازک تو حال دلهای گرفتار نداند هرگز از هلالی مطلب هوش، که آن مست خراب شیوه مردم هشیار نداند هرگز هلالی جغتایی