هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۶۲: دم آخر، که مرا عمر بسر می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دم آخر، که مرا عمر بسر می آید گر تو آیی بسرم، عمر دگر می آید گر نگریم جگر از درد تو خون می بندد ور بگریم ز درون خون جگر می آید منم آن کوه غم و درد، که سیلاب سرشک هر دم از دامن من تا بکمر می آید چون کنم از تو فراموش؟ که روزی صد بار جلوه حسن تو در پیش نظر می آید در قفای سپر سینه بجانست دلم که چرا تیر تو اول بسپر می آید؟ سبزه نو رسته بود خوب ولی خوب ترست سبزه خط تو، هر چند که بر می آید شب ز فریاد هلالی سگت افغان برداشت کین چه غوغاست که شب تا بسحر می آید؟ هلالی جغتایی