هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۲۸: دلم، پیش لبت، با جان شیرین در فغان آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم، پیش لبت، با جان شیرین در فغان آمد خدا را، چاره دل کن، که این مسکین بجان آمد بیا، ای سرو، گلزار جوانی را غنیمت دان که خواهد نوبهار حسن را روزی خزان آمد ببزم دیگران، دامن کشان، تا کی توان رفتن؟ بسوی عاشقان هم گاه گاهی میتوان آمد حیاتی یافتم از وعده قتلش، بحمد الله! که ما را هر چه در دل بود او را بر زبان آمد سر زلفت ز بالا بر زمین افتاد و خوشحالم که بهر خاکساران آیتی از آسمان آمد ملولم از غم دوران، سبک دوشی کن، ای ساقی ببر این کوه محنت را، که بر دلها گران آمد کمند زلف لیلی میکشد از ذوق مجنون را که از شهر عدم بیخود بصحرای جهان آمد بامیدی که در پای سگانت جان برافشاند هلالی، نقد جان در آستین، بر آستان آمد هلالی جغتایی