هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۰۵: مسکین طبیب، چاره دردم خیال کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مسکین طبیب، چاره دردم خیال کرد بیچاره را ببین: چه خیال محال کرد؟ کی می رسد خیال طبیبان بدرد من؟ دردم بدان رسید که نتوان خیال کرد دارد هزار تفرقه دل در شب فراق کو آن فراغتی که بروز وصال کرد؟ گل پیش عارض تو شد از انفعال سرخ آن خنده ای که کردهم از انفعال کرد سنگین دلی، که اسب جفا تاخت بر سرم موری ضعیف را بستم پایمال کرد سلطان وقت شد ز گدایان کوی عشق درویش میل سلطنت بی زوال کرد گفتی: که حلقه ساخت، هلالی، قد ترا آن کس که ابروان ترا چون هلال کرد هلالی جغتایی