هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۵: وه! چه عمرست که در هجر تو بردم عاقبت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وه! چه عمرست که در هجر تو بردم عاقبت؟ جان شیرین را بصد تلخی سپردم عاقبت گر شکایت داشتی از ناله و درد سری رفتم و درد سر از کوی تو بردم عاقبت بر لب آمد جان و در دل حسرت تیغت بماند تشنه لب جان دادم و آبی نخوردم عاقبت بسکه آمد، چون قلم، بر فرق من تیغ جفا نام خود از تخته هستی ستردم عاقبت گشتم از خیل سگان او، بحمدالله، که من در حساب مردمان خود را شمردم عاقبت ای که میگویی: هلالی، حاصل عمر تو چیست؟ سالها جان کندم، از هجران بمردم عاقبت هلالی جغتایی