کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۳۴۶ - ایضا له: مخدوم کمال ملّت و دین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مخدوم کمال ملّت و دین ای رای تو سوی نیک رایی کار قلم تو نقشبندی رسم کرمت گره گشایی بر رغم زمانه لطف طبعت بر دست گرفته جان فزایی خطّ تو چو زلف ماه رویان انداخته دام دلربایی پیوسته خیال طلعت تو در دید؟ ما چو روشنایی از حد بگذشت اشتیاقم چونی و چگونه یی کجایی؟ آن چیست که از تو نیست ما را ؟ با اینهمه دوری و جدایی نه نامه، نه پرسش و نه پیغام نه دوستی و نه آشنایی سبحان الله ز طالع من بگرفت زمانه بیوفایی اکنون که ز هیچ سو ندارد بازار هنروران روایی بل هم بتو آورم که هستی معشوقۀ روز بینوایی مرسوم تو بود و بس رهی را سرمایۀ اصل کد خدایی وان نیز ز دست برد هجران در پای فتاد چند لایی معزولی و خرج و دست تنگی آورد مرا به ژاژ خایی در غیبت تو علاء دین را از محتشمیّ و پادشایی خود نیست بداعی التفاقی چندان که همی کند گدایی وز هیبت اوست دختر رز بر بسته نقاب پارسایی توفیق کرم نه هر کسی راست کان هست عطیّتی خدایی با آنکه مراست صد شکایت از مجلس عالی علایی شاید که تو شکر گویی از وی زیبد که تواش همی ستایی کز غایت بد ادایی او معروف شدی به نیک ادایی چون می نرزدیکی من انگور پیش پسرت سر سنایی ما نیز سه چار ساله مرسوم بگذاشته ایم تا تو آیی کمال الدین اصفهانی