کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۳۳۰ - وله ایضا: بجان آفرینی که نزدیک عملش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بجان آفرینی که نزدیک عملش ز پیدا تفاوت ندارد نهانی چو امرش ز صنع اقتضا کرد فطرت بهم ممتزج گشت جسمیّ و جانی همای خرد سایه گسترد بر سر چو بفراشت این خانة استخوانی بدین منظر دیده صنعش به قدرت دو هندو نشاند از پی دیده بانی که رد معرض کلک شکر زبانت حرامست بر پسته شیرین زبانی چو فکرت به معراج معنی خرامد همه حورعین آورد ارمغانی ز سنگی که بر وی نگارند شعرت گشاده شود چشمۀ زندگانی زهی رسم کلک تو گوهر نگاری زهی شغل صیت تو گیتی ستانی ز خطّ تو زلف بتان دلشکسته ز کلک تو در غمزه ها ناتوانی ز دریا دلی طبع تو هر زمانم فرستد عقود گهر رایگانی یکی قطعه دیدم ز انشای طبعت چو گوهر که در مغز عنبر نشانی ترو تازه همچون گل نو شکفته خوش و نغز چون روزگار جوانی چو طبع تو دروی فنون لطافت چو ذات تو دروی هزاران معانی بحطّی چو زنجیر مشکین مقیّد ولیکن روان همچو آب از روانی سخن ز آسمان بر زمین آمد اوّل کنونش تو بر آسمان میرسانی اگر در جواب تو تاخیر کردم گه از ناتوانی و گاه از توانی ز شرمت بدانگونه باریک گشتم که از معنی خویش بازم ندانی به تقصیر خود معترف بودم امّا به نوعی دگر برده بودی کمانی سبک چون فرستم بنزد تو شعری؟ که دور از تو ، نفزاید الّا گرانی کمال الدین اصفهانی