کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۳۱۱ - وله ایضا: زهی شکوه تو از روی ملک رنگ زدای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهی شکوه تو از روی ملک رنگ زدای ضمیر تو بهمه کار خیر راهنمای تویی که هست ترا آفتاب در سایه تویی که هست ترا روزگار دست گرای هوای دولت تو دوست ساز دشمن سوز زبان خامۀ تو نقش بند طبع گشای ز دولت تو همه کارها نظام گرفت به چشک لطف در احوال من نظر فرمای مرا که کار چو طوطی بود شکر خایی روا بود چو ستوری ز غصّه آهن خای نشسته ام به یکی کنج در، به خود مشغول گزیده راه قناعت نه میرم و نه گدای دعای دولت تو بی طمع همی گویم نه همچو این دگرانم به مزد مدح سرای سه اسبه لشکر غم بر سرم همی تازد گرم تو دست نگیری چگونه دارم پای؟ ز بهر بسته زبانان شکسته دل شده ام به دست لطف ز کار من این گره بگشای چو رهزنان ز چه محبوس مانده اند چنین نکرده هیچ گناه اسبکان ره پیمای گرسنه بسته بر آخورنه کاه و نه سبزه ز بینوایی چون خاطر من اندر وای ز عشق جوشان دیده سپیده چون کافور ز شوق که شان دیده برنگ کاه ربای چنان ز بی علفی مانده اند بیچاره که آخر شبشان شد بهشت روح فزای تویی که یاری مظلوم می دهی شب و روز برین ستم زدگان از سر کرم بخشای ز عدل عام همه خلق در تن اسانی ز جور خاص منم در تعب غریب آسای تعرّض خر حلآج کس چو می نکند بر اسب بنده تطاول چراست بهر خدای؟ کمال الدین اصفهانی