کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۲۳۹ - ایضا له: من از تشریف مولانا چنان تنگ آمدم الحق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من از تشریف مولانا چنان تنگ آمدم الحق که در وی می گمان بردم که من ماهی در شستم از آن دراعّۀ تنگم قبای صبر تنگ آمد بلی چون تنگ روزیّم به رزق خویش پیوستم چو شرط آمد که هر ظرفی بود از جنس مظروفش ضرورت آستینم تنگ و کوته بود چون دستم ز تنگی سینه و حلقم چنان افشرده شد درهم که در وی چون بسرفیدم زده جا درز بگسستم همه اجزای او پر شد چو آکندم درو خود را روان شد از شکم گوزم چو خود را اندران بستم نه خلعت بد مضیقی بد که در وی کرد محبوسم شکنجه ست این نه دراعّه که پهلو خرد بشکستم چو بوقی تنگ بود و من شکم ور چون دهل بودم دهل در بوق پنهان کرد مشکل می توانستم نرفتم پیش از این در بند تشریف تو من هرگز کنون باری ز سر تا پای اندر بند آن هستم همی گفتم که تا آنرا نپوشم من بننشینم کنون از تنگیش تا آن بپوشیدم بننشستم لباسی پنج گز بالا که دوزی از دوگز جامه فرا خایش تو خود دانی، بدادم شرح و وارستم اگر چه صورت نزعست بر کندن چنین جامه ز تن کردم برون آخر وزین زندان برون جستم کمال الدین اصفهانی