کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۱۸۹ - ایضا له: مرا سخن چو بیاد تو بر زبان آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا سخن چو بیاد تو بر زبان آید به طعم آب حیات و به ذوق جان آید ز لفظ و معنی تو پای زاستر ننهد چو عقل را هوس باغ و بوستان آید بهر کجا که اشارت کند سر انگشتت غرایب نکت آنجا بسر دوان آید انامل و قلم تو سه پایه و علمیست که بازگشت معانی بسوی آن آید معالی تو به تحقیق چون معانی تو گمان مبر که در اندازۀ گمان آید زهی که از سر کلک تو اهل دانش را کلید قفل در گنج شایگان آید لواعج شعف من بدست بوس شریف از آن گذشت که در حیزّ بیان آید چو آفتاب نهم چشم بر دریچة نور سحرگهان که نسیمی ز گلستان آید سر شک چشمم بینی گرفته دامن من چو شمع هر گه مرا « نور » بر زبان آید ز شوق حادق دان این که همچو صبح مرا به هر نفس که زنم نور در دهان آید من از خیال تو شرمنده ام که او هر شب برای من ز بخارا به اصفهان آید کمال الدین اصفهانی