کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۱۲۱ - وله ایضا: بنزد خواجه رفتم بهر کاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بنزد خواجه رفتم بهر کاری کزانم باز گفتن عار باشد و لکن اقتضای روزگارست که دانا را به نادان کار باشد یکی مجهولکی پیش درش بود چو سگ کوحاجب مردار باشد مرا گفتا: توقّف کن زمانی که وقت بار خود دیدار باشد مرا آن بار خاطر گشت، گفتم گدایی را خود این مقدار باشد؟ گدایان محتشم گردند امّا حدیث بار بس بسیار باشد خرد چون حیرت من دید گفتا ندانستی که خر را بار باشد پس آنگه بیتکی تلقین من کرد که زیب یک جهان اشعار باشد بسا سر کافسرش افسار باشد بسا در کز در مسمار باشد کمال الدین اصفهانی