کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۷ - ایضاً له: ای بتدبیر اختیار ملوک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای بتدبیر اختیار ملوک وی بتحقیق قدوۀ علما صدر احرار فخر ملّت و دین کز کف تست آز در نعما ای بدولت سرای قدر تو در زحل و زهره از عبید و اما ماه بر درگهت هلال ابروی تیر در حضرت تو از ندما ذات عالیت در جهان نژند چون معانیست در دل اسما مدرج اندر کمینه نکتۀ تو اند ساله ذخیرۀ حکما حلقه در گوش کلک جادویت تنگ چشمان خلّخ و یغما گشته بالمعمه خاطر تو چشم خورشید مبهم و معما چرخ را بازدارد از حرکت گر رسد امر تو بدو جز ما صدر عالی که آستان ترا آسمان خواند مجلس اسما خیل بهمن رسید و باطل کرد تاب خورشید و قوّت گرما آبرا تخته بند کرد چو ز آل شاخ را کرد جامه ها یغما گشت فاتر چو چشم دلبر من چشمۀ گرم آسمان پیما ناتوان ناتوان زبر قع ابر بکرشمه همی کند ایما می نهد از اثیر آتشدان زیر دامن سپهر خوش سیما گویی از بس حباب تو بر تو منطبق گشته اند ازض و سما هست چون زرّپخته شعلۀ نار گشت چون سیم خام صفحۀ ما گشت معزول در ولایت باغ قوّت نامیه زشغل نما می نهد برف از صواعق رعد پنبه در گوش صخرۀ صّما جویبار مجّره از یخ بند شد زلفگاه انجم ظلما همه گشتند آفتاب پرست سفهای زمانه و حکما نیست اندر محّل رغبت خلق سایه گر هست خود از آن هما تن ز سرما چون نیل و چون روناس منجمد گشته در عرق دما آنکه چون خایه پوستین دارد تنگ در خود همی کشد ، امّا هر که چون آن دگر برهنه بود گاه صرعتش بود گهی اغما وانکه اندر لحاف و چادر شب نبود شب چو استۀ خرما زودبینی بسان جوز برو گشته کیمخت خشک از سرما با چنین ز مهریر جامۀ من هست بیهش و همچو لفظ شما باد دم شرد را چو کس نکند پنبه جز پوستین ، کرم فرما گم کن پشت ما چو همواره از تو بودست پشت گرمی ما گرچه در یک دو قافیه خللست که نبودست مذهب قدما عفو کن زآنکه در مضیق چنین نبود فرق مطلب من و ما کمال الدین اصفهانی