کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۴: ترسم آن نوش ز لب کم سخنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترسم آن نوش ز لب کم سخنی در زبانها فتد به بی دهنی زاهد ار بیند آن دو لعل چو می ساتکینی کشد برو سه منی رنگ و بوی از رخ و خطش گیرد دیبۀ چین و نافه ختنی ای که از چهره ماه بر فلکی وی که از قدّ سرو در چمنی با چنین چشم و روی و لب که تراست با گل و نرگس و سمن بزنی از رخ و غمزه خنجر و سپری آفتابی تو یا گل و سمنی چون خرامی بگاه آمد شد فتنۀ صد هزار مرد و زنی بی میانی، چرا کمر بندی تا مرا در غلط همی فکنی پشت مشک و بنفشه بشکتی آخر این زلف برکه می شکنی؟ گر چه در زلف تست جای دلم در میان دل غمین منی تا بدانی که از لطافت و حسن هم تو در بند زلف خویشتنی کمال الدین اصفهانی