کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۸: مرا که زهره نباشد که در رخت نگرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا که زهره نباشد که در رخت نگرم بیا بگو که ز وصل تو بر چگونه خورم؟ بچشم من نرد گردت ار بسی کوشم بگرد تو نرسد چشمم ار بسی نگرم بدولت غم تو آتش دلم زنده ست ز شادی ار چه نماندست آب بر جگرم شود ز سینۀ من مهر روی تو تابان اگر چو صبح ز دست تو پیرهن بدرم حکایت غم تست ار بخانه بنشینم فسانۀ من و تست ار بکوی بر گذرم بباغبانی و اختر شناسی افتادم ز عشق روی و قدت تا برفته یی ز برم بباد قدّ تو از بس که سرو پیرایم از ارزوی رخت بس که اختران شمرم من و خیال تو زین پس، اگر بود خوابم من و حدیث تو زین پس، اگر بود خبرم چو آفتاب اگر جای بر فلک سازم دود همی غم عشقت چو سایه بر اثرم کمال الدین اصفهانی