کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۶: عید کنون عید شد که روی تو دیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عید کنون عید شد که روی تو دیدم کار کنون راست شد که در تو رسیدم با چه برابر کنم چنین دو سعادت من که مه عید را بروی تو دیدم جان و جوانی بباد دادم از یراک بوی سر زلف تو زیاد شنیدم در هوس آن که بر خط تو نهم سر سوی تو همچون قلم بفرق دویدم راه چو زلفت دراز بود و چو شانه پای شدم جمله و بسر ببریدم شرح یکی از هزار هم نتوان داد آنچه من از دست فرقت تو کشیدم در طلب آفتاب روی تو چون صبح دم نزدم من که پیرهن ندریدم دولت وصل تو یار من شد و آخر جان خود از دست هجر باز خریدم کمال الدین اصفهانی