کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۷: اومید آدمی بوصالت نمی رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اومید آدمی بوصالت نمی رسد اندیشۀ خرد بکمالت نمی رسد می گفت دل حدیث وصال تو ، عقل گفت: خاموش، این حدیث محالت نمی رسد خورشید آتشین که چنو نیست گرم رو در گرد بارگیر جمالت نمی رسد گفتم: دلم ز خدمت وصلت بصد بلا الّا بدست بوس خیالت نمی رسد؟ لطف تو گفت: این چه حدیثست؟ هر سحر پیغام من ز باد شمالت نمی رسد؟ از چه سیه ترست چو روزم زمان زمان گر دود دل در آن خط و خالت نمی رسد؟ هر چ آن ز کاروان حوادث رسیدنیست دم دم همی رسند و وصالت نمی رسد کمال الدین اصفهانی