کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۲: سحرگهان که دم صبح در چمن گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحرگهان که دم صبح در چمن گیرد چهار سوی چمن نافۀ ختن گیرد نسیم افتان خیزان چو مست عربده جوی بباغ در جهد و جیب نسترن گیرد خروش مرغان بر سرو بن چو دلشده یی که یار خود را بر پای در سخن گیرد بشکل لاله نگر خال عنبرین بر لب چو یار خود را بر پای در سخن گیرد گل شکفته چو معشوق شوخ کز عاشق زر قراضه در اطراف پیرهن گیرد خیال سبزه و شبنم برو بدان ماند کسی که قبضۀ شمشیر در سفن گیرد درست گویی زنجیر زلف یار منست چو روی آب ز باد هوا شکن گیرد حدیث مشک خطا پیش او خطا باشد چو باد فایده ز انفاس یاسمن گیرد چو غنچه هر که در این وقت تنگ دل باشد دلش گشاده شود چون ره چمن گیرد درین چنین ره وقتی بحدّ پایۀ خویش همه کسی پی دلدار خویشتن گیرد ببوی یار بنزدیک گل شوم، او نیز ز بی وفایی رنگ نگار من گیرد دلم ز غصّۀ او قطره قطره خون گردد ز راه دیده یکایک برون شدن گیرد کمال الدین اصفهانی