ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۳۴۵ - لشکر کشی کاووس به مازندران
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدان ره کشیدش فزونی و آز که لشکر به کشور همی خواند باز چنان لشکرش بر در انبوه شد که روی زمین آهن و کوه شد شمرده برآمد همی هفت بار ز گردان و گردنکشان صد هزار ره مرز مازندران برگرفت سپاهش همه دست بر سر گرفت همی رفت در پیشِ کاووس، کوش سپاهش چنان گشن و پولادپوش از ایران به مصر آمد آن شاه کی همی بود یک هفته با رود و می یکی روستا بود دور از گروه ز رقّه به یک سو میان دو کوه همی ریف خواندند مردان به نام بدو اندرون مردمان شادکام میان دو کوه اندرون است راه همی دامن کوه سنگ سیاه درازی آن کوه ده منزل است همه سنگ خارا، نه خاک و گِل است برآن راه کاووسِ کی را ببرد همان لشکر و نامداران گُرد بدان، تا سرِ راههای سوان ببندد برآن دشمنان گر توان چنان تیز لشکر گرفتند راه که کردند چندان سپاهش تباه فسونی به کاووس کی بردمید ز راه سوانش به نوبه کشید مرآن مرزها کرد ویران و پَست بسی گوهر و زرش آمد به دست بکُشتند چندان از آن بی بنان که ماندند بی شوی و کودک زنان چو آگه شد شاه مازندران که آورد کوش آن سپاه گران ................................. ................................. ایرانشاه