ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۳۴۴ - فریب دادن کوش، کاووس شاه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همی تاخت تا پیش کاووس شاه ببردندش و برگشادند راه ببوسید پس پایه ی تخت اوی بسی آفرین خواند بربخت اوی ز شاهانش بستود و بردش نماز همی گفت کای خسرو سرفراز به چهر تو اندر فلک ماه نیست به فرّ تو اندر زمین شاه نیست به جایی تو را رهنمونی کنم که در گنج و گاهت فزونی کنم همه سنگ او زمرد و لعل پاک بجای گیا زرّ روید ز خاک نه گرماش گرم و نه سرماش سرد شده زآن هوا مردم ایمن ز درد پس از زمرد و لعل صد پاره بیش برون کرد و بر تخت او ریخت پیش که یک مُهره زآن گوهر وز آن نشان ندیدند شاهان و گردنکشان چو آن دید کاووسِ کی خیره ماند وزآن روشنی چشم او تیره ماند همی گفت با دل کز این سرزمین که زرّش گیا باشد و سنگ این مرا دید باید به دیده بسی که دل برگشایم برآن اندکی ایرانشاه