ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۲۵۵ - گفتگوی قارن با کوش درباره ی بخشایش فریدون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وزآن پس بدو گفت قارن که شاه ببخشود و بگذشت از تو گناه نگر تا چه مایه نمودی گزند بجای نیاگان شاه بلند چو پاداش، آمرزش آمد پدید ز فرمان او سر نباید کشید از این پس چنین رو که فرمود شاه تو آسان بمانی و خشنود شاه چو بندی کمر پیش و فرمان کنی چنانچون بفرمایدت آن کنی تو را مایه ی شهریاری دهد سرافرازی و کامگاری دهد چو خشنود باشد ز تو شهریار کند پیش تو بندگی روزگار بدو گفت کوش: ای سرافراز مرد چو شاه همایون مرا زنده کرد نه من شیر سگ خوردم و گوشت گرگ که گردن بپیچم ز شاه بزرگ گر آن نیکویها ندانم نهان سزاوار کشتن منم در جهان وزآن پس به خوردن کشیدند دست شب و روز با رامش و می به دست سپهدار قارن در ایوان خویش سرایی سزاوار مهمان خویش بیاراست مانند باغ ارم همه راست کرد اندر او بیش و کم زنان شبستان او را همه بدو بازبخشید شاه رمه نگهداشت قارن همه کار او خور و خواب و پوشش سزاوار او بتان را ز پیشش بیاراستی بدو دادی او را که او خواستی بدان سان همی داشت او را بناز به بگماز و خوبان بربط نواز که یک روز ننشست بر دلش گرد نه بر رویش آمد دم باد سرد ایرانشاه