ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۲۴۰ - گریختن کوش و پناه بردن به شهر خمدان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شهنشاه چین با سپاهش نژند فرود آمد از پشت اسب سمند سران سپه را همه کشته دید سپاه تبت پاک برگشته دید شکسته دلِ لشکر خویشتن ز بس کُشته و خسته زآن انجمن دلیری و نیروی ایرانیان شده هر سواری چو شیر ژیان چو از بازگشتن ندید ایچ رای بماندند خرگاه و خیمه به جای سپه برگرفت و بُنه برنهاد همی رفت تا شهر خمدان چو باد چو روز آمد و قارن آگاه شد به لشکرگه کوشِ بدخواه شد بفرمود تا از پسش سی هزار برفتند از ایران گزیده سوار سپه رفت و کرد آن نبرده درنگ ببخشید ایشان که بودند به جنگ ز خرگاه وز خیمه و چارپای که ماندند گردان چینی به جای سوم روز بازآمدند آن سپاه گرفته فراوان اسیران به راه ز کوش آگهی داد خسرو پرست که در شهر خمدان شد و در ببست سپهدار از دادگر یاد کرد اسیران چین را تن آزاد کرد یکی را بفرمود کشتن ز کین همه بازگشتند شادان به چین به روز چهارم سپه برگرفت در و دشت و کهسار لشکر گرفت به فرسنگ خمدان فرود آمدند در آن بیشه و دشت و رود آمدند ایرانشاه