ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۲۳۱ - داد خواستن مردمان از دست کوش، شاه چین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان بود یک روز کز مرز چین ز فرزانه پنجاه مرد گزین خروشان به درگاه شاه آمدند ستمدیدگان دادخواه آمدند که زنهار، شاها، به فریادرس که جز تو نداریم فریادرس جهان پاک کردی ز ضحاکیان به نیروی یزدان و فرّ کیان ز داد تو آباد شد هند و روم نمانده ست ویران یک انگشت بوم زمین را تو آباد کردی به گرز تو کردی به هر جای تابنده برز ز تیغ تو پنهان ستم در جهان ز داد تو بدخواه یکسر نهان جهان اندر آسانی و ما به رنج نه فرزند ماند و نه کاخ و نه گنج گرازی نشسته ست بر تخت چین به رنج اندر از دست او آن زمین درم دارِ آن مرز درویش گشت ستمکار و بدخو و بدکیش گشت نخواند همی خویشتن جز خدای تو مپسند از وی شه پاکرای ایرانشاه