ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۲۲۰ - رفتن نستوه به جنگ کنعان پسر کوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فریدون ز گفتار او گشت شاد دلش تازه تر گشت و رخ بر گشاد بفرمود نستوه را ساختن سپاهی گزید از سر تاختن ز گنجش بداد آن که در خورد بود سلیح سوار دلاور چو دود سپهبد ز درگاه از آن سان شتافت که باد بزان گرد او درنیافت از آن، تازیان آگهی یافتند سوی شاهشان تیز بشتافتند چو آن آگهی سوی کنعان رسید رخش گشت ماننده ی شنبلید بدانست کز بهر او تاخته ست چنان لشکری کینه کش ساخته ست ز کار پدر یکسر آگاه بود که آزرده از وی دل شاه بود شکسته سپاهش بدان سان دوبار که خیره شد از وی دل روزگار از این راز کنعان بترسید سخت بیابان گرفت و رها کرد رخت سوی حضرموت و بیابان شتافت سپهبد بیامد مر او را نیافت چو بنگاه برجای بگذاشتند سپاه و سپهدار برگاشتند وز آن جا به درگاه گشتند باز سپهبد چنین گفت با شاه راز که کنعان به راه بیابان گریخت گریزی کجا تیر و ترکش بریخت بیابان چنان کاندر او آب نیست دد و دام را اندر او خواب نیست از آن راه مردم نیابد گذر نه شیر ژیان و نه مرغ به پر بویژه که ناساخته شد به راه چنان دادن که در راه گردد تباه ایرانشاه