ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۱۱۱ - بیماری ضحاک و رُستن دو مار از دوش او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شنیدم که ضحّاک چندان بخورد که آمد سر هر دو کتفش به درد همی درد خرچنگ خواندش پزشک یکی سرد بیماری سرد و خشک به دانش چونامش به تازی کنی به تازی اگر سرفرازی کنی ................................ ................................ شکیبا نبودی ز گوشت شکار برآمد سر کتف او چون دومار چو چندی برآمدش فریاد کرد از او خون دردانه آغاز کرد پزشکان هشیار دل را بخواند همه کس ز درمان او خیره ماند ز بابل گروهی ز جادوفشان بشد پیش آن خسرو سرکشان نیاورد درمان او کس بجای وز آن درد شاه اندر آمد ز پای ره خواب بر دیدگانش ببست نه خورد و نه خفت و نه شادان نشست پزشکان جادوی دست آزمای بماندند خیره ز کار خدای ایرانشاه