ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۳۱ - فرستادن ضحاک، برادر خویش، کوش را به فرمانروایی چین برای کشتن جمشیدیان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برادرش را، کوش، در پیش خواند وز این داستان چند با او براند بدو گفت تا آن گهی کآفتاب ببینی که برخیزد از روی آب کرایابی از تخم جمشیدیان به دو نیم کن در زمانش میان بشد کوش و بگرفت ما چین و چین به فرمان او شد سراسر زمین همی رفت تا چشمه ی آفتاب سپاهی به رفتن گرفتن شتاب کس او را برابر نیامد به جنگ چو برگشت، کرد او به خمدان درنگ بفرمود کآباد کردند شهر چنان کز بهشت است گفتیش بهر ز جمشیدیان هر کرا یافت بوی نهادی بدان جایگه کوش، روی به هر سو که کوش و سپاهش شتافت ز جمشیدیان کودکی را نیافت کرا هست پاینده یزدان پاک ز ضحّاک، وز کوش وی را چه باک ایرانشاه