خواجه عبدالله
طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات
بخش ۷۲ - و من طبقة الثانیه علی بن الموفق البغدادی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از قدیمان مشایخ عراقست مسافر بوده، ذوالنون مصری٭ دیده بود، و جز ازو. شیخ الاسلام گفت: که ویرا هفتاد و چهار حج آرند، وقت حج کرده بود، با خود می گفت بتأسف: که می شوی، و می آئی، نه دل و نه وقت، من خود درچه ام؟ آن شب حق تعالی را بخواب دید، ویرا گفت: پسر موفق نوبخانه خوانی. ورای کسی را کش نخواهی؟ گر من ترا نمی خواهید نمی خوانید و نمی آرید. وقتی حج بکرد و گفت: خداوندا! این حج من آنکس را، که خواست که حج کند و نمی توانست. آن شب حق تعالی را بخواب دید، ویرا گفت: «پسر» موفق! برمن سخاوت کنی گواه باش! من امروز هر که شهادت گوی از مشرق تا مغرب همه را بیامرزیدم، و هر یکی را حجی بنوشتم. شیخ الاسلام گفت: که علی بن الموفق گفت: که خداوندا! اگر من ترا از بیم دوزخ می پرستم، در دوزخم فرو دار، و اگر بامید بهشت می پرستم، هرگز در آنجا جای مده و فرو میار، و اگر بمهر می پرستم یک دیدار بنمای و پس آن هر چه خواهی کن خواجه عبدالله