اسیری لاهیجی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۵: چو از روز ازل رندی و قلاشی است آئینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو از روز ازل رندی و قلاشی است آئینم بجز عشق تو ورزیدن نباشد مذهب و دینم ز شمع روی تو آتش فتاد اندر دل و جانم مگر آب لب لعلت دهد زین سوز تسکینم رخت از ظلمت زلفت اسیر قید می دانم ز نور رویت آزادی ز هر قیدی همی بینم ندارم خسرو خوبان ز دامان تو دست از چه چو فرهاد از غم عشقت برآید جان شیرینم عجب کز غمزه شوخت سلامت جان برم آخر چنین کان چشم فتانت میان دربست برکینم دل ریش مرا درد تو آمد مرهم ای دلبر ز جان برخیزم ار یک لحظه بی درد تو بنشینم زقید عشقم آزادی اسیری تا ابد نبود چوبهر عاشقی حکم ازل کردست تعیینم اسیری لاهیجی