اسیری لاهیجی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۱: در خرابات آمدم دوشینه هنگام سحر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در خرابات آمدم دوشینه هنگام سحر جمله را دیدم ز مستی گشته از خود بیخبر مطربان اندر سرود و ساز داده چنگ و عود ساقی و جمله حریفان مست و بیخود سربسر جملگی گردان بپهلو بی سرو پا در سماع در گرفته شور و مستی در همه دیوار و در آنچنان حالی چو دیدم در من آمد حالتی بیخود از خود گشتم و دیگر ندیدم خیر و شر هرکه بیند یک نظر آن بزم و ساقی و حریف می پرستی پیشه کرد و نیستش کاری دگر جان رندان واقف سر خراباتست و بس دیگران نسبت بدان سر گوئیا کورند و کر در خرابات آنچه برجان اسیری کشف شد صوفی خلوت نشین را نیست در مسجد خبر اسیری لاهیجی